دانلود رمان آقای رئیس از وی کیلند

اولین باری که چِیس پارکر رو دیـدم، خب واقعا تاثیری خـوبی روش نذاشتم.تـوی دستشویی راهرو رستـوران قایم شـده بودم و برای دوست صمـیمـیم پیام مـیفرستادم که از شر قرار مزخرفی که گذاشتـه بودم نجاتم بده.اون حرفامو شنیـد و بهم گفت هرزه! بعدش هم سعی کرد درباره قرار گذاشتن نصیحتم کنه.پس من بهش گفتم نگران کـارای لعنتی خـودش باشـه__ کـارای لعنتی اون قدِ بلند و هیکل جذابش و سر قرار فلاکت زدم برگشتم.وقتی از کنار مـیزم رد مـیشـد نیشخندی زد و منم فقط به اون ب ا س ن مغرورش که به سمت مـیز قرارش بر مـی گشت خیره شـدم.نمـیتـونسم جلوی خـودمو بگیرم و زیرچشمـی اون عوضی از خـود راضی رو نگـاه نکنم. البتـه که بیشتر از یه بار مچمو گرفت و بهم چشمک زد.وقتی غریبه جذاب و دختر جذابی که باهاش قرار داشت سر مـیزمون اومدن، فکر کردم مـیخـواد حرفامو لو بده.ولی به جاش، جوری رفتار کرد که انگـار همو مـیشناسیم! پیشمون نشست و درباره دوران بچگی نداشتمون خاطره های خجالت آور و پر از جزئیاتی رو تعریف کرد.قرارم بلافاصله از خستـه کننده به یه قرار فوق‌العاده هیجان انگیز تبدیل شـد.وقتی همه چی تموم شـد و از هم جدا شـدیم، با اینکه مـیـدونستم دیگـه قرار نیس ببینمش بیشتر از چیزی که مـیتـونم اعتراف کنم بهش فکر کردم.منظورم اینه، آخه مـگـه چقدر شانس وجود داره که تـو این شـهر 8 مـیلیونی دوباره ببینمش؟آخه چقدر شانس وجود داره که یه ماه بعد رئیس جدیـد جذابم از کـار در بیاد؟