اولین روز دانشگـاه بود و من به موقع خـودمو رسونده بودم سر کلاس اصلا به سمت پسرا نگـاه نکردم ولی یکی از دخترا که کنار دستم نشستـه بود، گفت : من نیکـا هستم ، خیلی خـوشحال مـیشم اگـه دوستم باشی لبخندی زدم وگفتم : منم ترگل هستم ، از دیـدنت خـوشحالم با ورود استاد به کلاس دیگـه حرفی نزدیم استاد شریفی حضور و غیاب مـیکرد ، وقتی به اسم من رسیـد با صدای بلند و شادی گفتم : حاظر استاد شریفی که مردی حدوداً ۴۵ ساله نشون مـیـداد بادیـدن شور و هیجان من لبخندی زد و گفت : ماشاءالله انرژیتـون فوق العادهاست با گوشـه لبم لبخندی زدم و گفتم : ممنون استاد البتـه بزاریـد بپرسم این که گفتیـد خـوبه یا بد..
- نوع فایل PDF
نویسنده رمان
دانلود رمان ترگل pdf از rahapm با لینک مستقـیم
دانلود رمان ترگل برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان rahapm مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
- لینک های دانلود
برای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساب
بخش نظرات این مطلب از طرف مدیریت بسته شده است و امکان ارسال نظر وجود ندارد.