نمـیـدونم چطور کولم رو برداشتم ،حتی یادم نمـیاد که چطور از روی بالکن پریـدم ..فقط دویـدم.. بدون تـوجه به درد ، به سرما ، فقط دویـدم..اونقدر دویـدم که حتی یادم نمـیاد به کجا رسیـدم…فقط یه گوشـه پنهان شـدم و حقـیرانه از کوله ی قدیمـی و پاره پورم لباسی بیرون اوردم و پوشیـدم..-گریه نکن آیناز ،گریه نکن دختر ،،تـو بدتر از ایناشم از سر گذروندی.. گریه نکن دختر جون..اما فایـده نداشت…این چشمه اشک لعنتیم خشک نمـی شـد…نفس عمـیقـی کشیـدم و دوباره به راه افتادم..نگـاهی به ساعت گوشیم انداختم..دو ساعت از دوازده گذشتـه بود..با ترس قدم بر مـی داشتم..خیابون ها خالی از ادم بود و این دیوونم مـی کرد..نفسم گـاهی از یاد آوری کـاری که تا چند ساعت پیش باهام انجام داده بودن مـیرفت و نمـیـدونم چرا فراموش نمـیکردم حس لمس دستای اون مرد و روی *هشتم…دندون روی هم ساییـدم که صدای فریاد بلندی از پشت سرم شنیـدم…-هی تـو چیکـار مـیکنی اونجا؟!از ترس یخ زدم ….
- نوع فایل PDF
- زبان فارسی
- تعداد صفحات 1000
نویسنده رمان
دانلود رمان خدمتکار هات من
هم اکنون کاملترین نسخه رمان خدمتکار هات منرا در سایت دنیای رمان دانلود کنید
بدون شک این نسخه کاملترین نسخه رمان خدمتکار هات منمیباشد
قسمتی از رمان خدمتکار هات من:
جیغ بلندی کشیدم و سعی کردم از دستشون فرار کنم.. دستاشون روی بدنم حرکت میکرد و لباسامو تو تنم پاره میکردن.. هرکدوم اندازه ی یه هرکول هیکل داشتن و من بینشون مثل یه فنچ کوچیک بودم… ، سعی کردم دوباره دستمو از دستشون دربیارم با بغض التماس کردم: .. کاریم نداشته باشید ، -تو رو خدا ولم کنید محسن خندید و دست به جیب جلو اومد..
نگاه هیز و پر از کثافطش رو به بدنه سفید و نیمه برهنم انداخت و زیر لب چیزی گفت… بی توجه به اشک جم شده ی گوشه ی چشمم دستشو روی سی*نم گذاشت و بلند داد زد: -دیدی گفتم هشتادو پنجه احمد؟!
، هی گفتی نه بیشتره شرطو باختی پسر بیا بالا شماره رو..
بغضم بیشتر شد و اشکم سرازیر.. .. هرکاری بگید میکنم ، -آقا تو رو خدا ولم کنید.
خفه شویی گفت و خودشو چسبوند به بدنم… سرشو روی سی*نه هام گذاشت و گاز آرومی گرفت.. لبام میلرزید و یکیشون خیره شده بود به صورتم.. از ترس به سک سکه افتاده بودم… دستشو جلو اورد و محکم روی سی*نم کوبید…
از درد جیغ بلندی کشیدم که صدای جوون گفتنشون بلند شد.. – میدونی چند وقته تو کفتم لعنتی؟!فکر کردی حالا که اینجا گیرت آوردم دست از سرت برمیدارم هرزه ؟! یکیشون با خنده و بلند گفت:
چه ، -از کجا گیرش آوردی پسر؟! درست شبیه بازیگرای فیلم س**سیه..میبینمش ا*ب*م میاد برسه به لمس اون به*شت کوچولوی نازش.. دندونامو محکم روی هم فشردم و خیره ی صورت آشغالش شدم.. بی توجه به نگاه تندم قدم تند کرد و اومد پشتم…
دستی به باس*نم کشید و انگشتشو داخل*ش فرو برد..
چشم بستم و اخی از درد گفتم..
نگاه اون یکی هنوزم خیره ی صورتم بود.. لبم رو گاز گرفتم و نمیدونم چرا ؛
شاید از عجز از اون کمک خواستم..
قدمی جلو گذاشت اما دوباره ایستاد.. . نا امید تر از قبل و درحالی که بدنم زیر دستای کثیفشون در حال لمس شدن بود لرزیدم و چشم بستم… محسن دستشو روی شکمم کشید.. مور مورم شد و حس کردم ته دلم چیزی فرو ریخت..
دستش و پایین تر برد و روی به*شتم گذاشت… نفسم رفت..
دانلود رمان خدمتکار هات من
لینک دانلود پس از خرید برای شما نمایش داده میشود
شماره پشتیبانی : 09336284240
- لینک های دانلود
برای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساب
بخش نظرات این مطلب از طرف مدیریت بسته شده است و امکان ارسال نظر وجود ندارد.