همـیشـه صدای خش خش برگـا آرومم مـی کرد.نمـی دونم چرا اما احساس مـی کردم من بی اندازه به پاییز،شبیه هستم. نفسی عمـیق کشیـدم زیر درختای لختوعریان پارک قدم برداشمتمام زمـین پر بود از برگ های زرد و بی جون ،باد به آرومـی البالی برگـها مـی رقصیـدو برگ هارو با خـودش همراه مـیکرد…سرجام ایستادم و سرمو باال گرفتم. نگـاهم به درخت سرد وخشک شـده ای که دیگـه چیزی از برگـاش نمونده بودافتاد.دلم واسه اون برگـهای باقـی مونده رو درخت سوخت. اونام حس منو داشتن،مطمئنم اونام دوست داشتن بیوفتن و بمـیرن. چشم از درخت گرفتمو به راهم ادامه دادم خیلی سختـه،یه دختر بدون خانواده،تـو یه دنیا به این بزرگی زندگی کنه،تـو هر شرایطی قابل درک نیست اونم واسه منی که با رفتن حسام تنها بچه خـونه بودم. آره شایـد از دیـد خیلیا من لوس بودم. دختری وابستـه به مامان و باباش، دختری که تمام زندگیش نوازش های مامان و باباش بود،با نفسشون نفس مـیکشیـد،با نگـاهشون جون مـیگرفت. باصدای گوشیم به خـودم اومدم ...
- نوع فایل PDF
نویسنده رمان
دانلود رمان دیوانه تر از مجنون pdf از مه گل با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مه گل مـیباشـد
- لینک های دانلود
برای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساب
بخش نظرات این مطلب از طرف مدیریت بسته شده است و امکان ارسال نظر وجود ندارد.