امروز هم مثل روزهای دیگـه به سمت شالیزار رفتم. هر روز مهمون صاحب شالیزار بودم؛ آقای مترسک. کنارش نشستم و با لبخند بهش سلام کردم و آقای مترسک در جوابم لبخندی زد. آفتاب اذیتم مـیکرد. دستم رو روی پیشونیم گذاشتم که مترسک به طرفم خم شـد و جلوی آفتاب رو گرفت. به این مهربونیش لبخندی زدم.
- نوع فایل PDF
- زبان فارسی
- تعداد صفحات 398
نویسنده رمان
دانلود رمان مترسک از مهنوش مهسا
هم اکنون کاملترین نسخه رمان مترسک را در سایت دنیای رمان دانلود کنید
بدون شک این نسخه کاملترین نسخه رمان مترسک میباشد
قسمتی از رمان مترسک :
امروز هم مثل روزهای دیگه به سمت شالیزار رفتم. هر روز مهمون صاحب شالیزار بودم؛ آقای مترسک. کنارش نشستم و با لبخند بهش سلام کردم و آقای مترسک در جوابم لبخندی زد. آفتاب اذیتم میکرد. دستم رو روی پیشونیم گذاشتم که مترسک به طرفم خم شد و جلوی آفتاب رو گرفت. به این مهربونیش لبخندی زدم.
_اقای مترسک حالت چطوره ؟
تنها جوابش بهم باز هم لبخند زد. مترسک، نگهبان شالیزار، محل استراحت پرنده های خسته و تنبل و همدم صاحب شالیزار بود.
شروع کردم به تعریف کردن، حال و روزم و اتفاق هایی که برام افتاده بود.
از اینکه چی به من و پدرم گذشته و مترسک با لبخند خودش را تکان، میداد تا بفهمم به حرفام گوش می کنه.
به گذشته پرتاب شدم. زمان، هایی که با پدرم دعوا می کردم و من با گریه پیش مترسک می ومدم و تمام ماجرا را برای او تعریف می کردم…
برای خواندن ادامه مترسک , آن را دانلود کنید
لینک دانلود پس از خرید برای شما نمایش داده میشود
شماره پشتیبانی : 09336284240
دانلود رمان مترسک از مهنوش مهسا
- لینک های دانلود
برای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساب
بخش نظرات این مطلب از طرف مدیریت بسته شده است و امکان ارسال نظر وجود ندارد.