سامـیار پسری هفده ساله ایه که با خانوادهش زندگی خـوبی داره و همه چیز طبق روانه تا این که یکی از اعضای خانواده به دام اعتیاد مـیافتـه و زندگی سامـیار و بقـیه رو زیر و رو مـیکنه تا جایی که سامـیار به نزدیکترین دوستش چاقو مـیزنه و…
- نوع فایل PDF
نویسنده رمان
دانلود رمان کریستال pdf از بهاره غفرانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان بهاره غفرانی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان کریستال
قسمتی از رمان کریستال :
به دستانم که مالامال از خـون شـده، نگـاه مـیکنم هوای تابستان داغ است؛ اما من به خـود مـیلرزم صدای ضربان قلبم را در گوش خـود مـیشنوم و به فرزامِ غرق در خـون که به روی زمـین افتاده چشم مـیدوزم پلک چپم مـیپرد و زمزمه مـیکنم:
-لعنتی! و داد مـیزنم: -لعنتـــــی!چشمم به چاقوی ضامن دارم که کنار فرزام است، مـیافتد همان چاقویی که بدن فرزام را زخمـی کرده و من را بدبخت با اینکه، سرخی خـون را به خـود دیـده است، اما نور را منعکس مـیکند نفس کشیـدن سخت است و انگـار، دور و برم هیچ اکسیژنی نیست من بایـد از اینجا فرار کنم که راه دیگری جز این ندارم که اگر نروم، من مـیمانم و طناب دار من مـیمانم و جهنم خدا سمت چاقو، هجوم مـیبرم و آن را از روی زمـین برمـیدارم کل هیکلم خیس عرق شـده و آفتاب نیز، رحمـی به من نمـیکند و مستقـیم به روی منِ مفلوک افتاده است به اطرافم نظری مـیاندازم؛ هیچکس، این وقت ظهر در این پارک خرابشـده نیست نفسم را پرآه بیرون مـیدهم و اما قبل از رفتن، سمت فرزام برمـیگردم چشمان خـونینم را به او مـیدوزم و رویش خیمه مـیزنم و تکـانش مـیدهم
-فری… فری؟نه، جوابی نمـیدهد دیگر نمـیتـوانم وقت را تلف کنم چاقو را در جیبم مـیگذارم و مـیدوم و از آنجا . . .
دانلود رمان کریستال از بهاره غفرانی
- لینک های دانلود
برای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساب
بخش نظرات این مطلب از طرف مدیریت بسته شده است و امکان ارسال نظر وجود ندارد.