به پشت سرم نگـاه نمـیکنمو فقط مـیـدوم از تـه دل زار مـیزنم بخاطر بخت شومم...
اشکم با بارونی که مـیباریـد قاتی مـیشـد انقدر گریه کرده بودم که حالت تـهوع گرفتم سرعتمو بیشتر کردم... بایـد فرار کنم ولی جایی رو ندارم برم ...حاضرم تـو خیابون بخـوابم ولی برنگردم به اون خـونه فرار مـیکردم از چنگ دو نفر آدم منفور با یاد بیکسی خـودم بازم اشکـام سرازیر شـد نمـیـدونستم بارون بیشتر صورتمو خیس مـیکنه یا اشکـام چون چشمام خیلی مـیسوخت... رسیـدم به خیابون اصلی احساس کردم صدای قدمای چند نفرو مـیشنوم
- نوع فایل PDF
- زبان فارسی
- تعداد صفحات کامل
نویسنده رمان
دانلود رمان یامور از سهیلا محبوب
هم اکنون کاملترین نسخه رمان یامور را در سایت دنیای رمان دانلود کنید
بدون شک این نسخه کاملترین نسخه رمان یامور میباشد
قسمتی از رمان یامور :
نمیدونستم بارون بیشتر صورتمو خیس میکنه یا اشکام چون چشمام …خیلی میسوخت رسیدم به خیابون اصلی احساس کردم صدای قدمای چند نفرو
میشنوم حتما اون آشغال و بادیگارداش بودن کلافه و گریون به طرف سمت چپ خیابون بازم شروع کردم به دویدن وای خدایا چیکار کنم دوتا بندایه کوله پشتیمو که پشتم انداخته بودم تو دستام فشردم همه ی حسای بد دنیا رو تو این …لحظه من دارم حس بیکسی،درد،بیچارگی،آوارگی….
… نفس که کم آوردم… به سمت درختی که نزدیک بود رفتم سر پایی بهش تکیه دادم و تند تند با دهنم نفس کشیدم گلوم خشک شده بود با شنیدن صدای منفورش که از داخل کوچه نزدیک خیابون میومد
یه لحظه حس کردم قلبم وایستاد معلوم بود منو نمیبینه ولی از سر دیونگی عین روانیا اسممو فریاد میزنه یامور ،یاموررر یعنی کسی پیدا نمیشه یه مشت محکم بزنه به اون دهن نجسش چرا این موجود پست عوضی دست از سرم بر نمیداشت… آخ خداااا
دوباره شروع کردم به دویدن دیگه تحمل وزن کوله پشتیمو نداشتم نمیتونستمم بندازمش زمین و سبک بدوم چون تمام زندگیم و چیزای با ارزشم توش بود
اینم از شانس من تو خیابون به اون بزرگی یه نفرم به چشم نمیخورد بارونم که کامل منو خیس کرده بود …
برای خواندن ادامه یامور , آن را دانلود کنید
دانلود رمان جدید یامور از سهیلا محبوب
- لینک های دانلود
برای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساب
بخش نظرات این مطلب از طرف مدیریت بسته شده است و امکان ارسال نظر وجود ندارد.